بهار نت
بهار نت
امیدوارم ساعات و لحظات خوشی با هم داشته باشیم

 

بیاد تو و یه لحظه بعد جیکو به طبقه اول رسید! اما قصه هنوز به سر نرسیده بود! استاد نگاهی تند بر جیکوی نمود که تاکنون چارستون بدنش در حال لرزیدنه! فقط خدا رو شکر از اساتید گروه خودمون نبود که اگر بود هم اکنون با خبر اخراج جیکو از دانشگاه یا مشروطی وی شایدم انصرافش مواجه بودین!


یه روزم یه کودک بخت برگشته ای به خونه جیکویی رفته بود و سعی داشت به محتویات کامپیوتر سرک بکشه. جیکوهه در حال نشون دادن تصویر یه خروس و چند تا جوجه به کودک که پسر بچه ای بود بازیگوش گفت: این آقا خروسه و اینام بچه هاشن! پسرک لحظاتی به فکر فرو رفت و سپس با حالتی که انگار در حال حل نمودن معادله ای سنگینه گفت: خروووسه؟؟ جیکو با اعتماد به نفس: بله جانم! پسربچه بعد از اینکه چند تا پلک زد: آخه مگه خروس بچه میاره؟! جیکو: هاا؟! نه! نه! من اشتباه کردم...راس می گیااا مرغ بچه میاره!

کودک: آهاااااااا! فمیدم ینی خروسه اینجا ازدباج کرده؟؟؟؟!!!

جیکو:

دیشب و امروز حالم خوب نبود نتونستم آپ کنم و به همتون سر بزنم. ببخشید دیر به دیر میام آخه آخر ترمه هر چی هم خونسرد باشم، مجبوووووورم بیشتر تلاش کنم.

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 3 آبان 1391برچسب:, توسط توحید بهاری